نقش روشنفکران در شکل گیری انقلاب اسلامی ایران و کوشش آنان برای ارتقای آگاهی سیاسی مردم امری انکارناپذیر است. هدف این مقاله مطالعه سیر تحول روشنفکری در ایران، به منظور بررسی زمینه های تغییر بیعت روشنفکران با رژیم پهلوی و همینطور نتایج آن بر وقوع انقلاب است. بر مبنای یک تقسیم بندی، روشنفکران ایرانی از آغاز تا پایان دورة پهلوی در سه نسل قرار می گیرند: نسل اول: روشنفکران عصر حیرت؛ نسل دوم: روشنفکران شبه مدرن یا غرب گرا و نسل سوم: روشنفکران بومی گرا. روشنفکران نسل اول و دوم تحت تاثیر اندیشه غرب گرایی و تجدد آمرانه بودند، اما نسل سوم با گذر از نوسازی آمرانه و غرب گرایی، بیشتر رنگ و بوی مذهبی و بازگشت به هویت خویشتن به خود گرفت. هدف اندیشه گران این جریان، احیای تفکر جدیدی درباره دین و هویت بومی بود. همانطور که کرین برینتون نیز در کتاب کالبدشکافی انقلاب آورده است، جابه جایی وفاداری روشنفکران را می توان یکی از نشانه های وضعیت پیشا انقلابی دانست. روشنفکران بومی گرا، که تا آن زمان، آرمان ها و مسیر متفاوتی از باقی قشرهای جامعه در پیش گرفته بودند، در کنار توده مردم قرار گرفتند و این تغییر رویه، به تعبیر کرین برینتون نشان از «تغییر بیعت روشنفکران» داشت و در وقوع انقلاب اسلامی نقش تاثیرگذاری داشت.